در آن شب سياه.
که قلبم در راه گلويم ايستاده بود
به آن جلوه روشنايي رسيدم
او در گوش صبحدم به من گفت
تو هيچ گاه به خودت نمي انديشي
اما به يک ليوان؟
بسيار...