سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.:: بلاجویان ::.


بغضی غریب بر سینه آسمان نشسته است، بغضی که بندبند استخوانم را می‌لرزاند.
آه! ای بهانه هستی! چگونه اندوهگین نباشم وقتی که جشن هجده سالگی‌ات را سیاه پوشیدم.
نیستی و دیوارهای کوچه هنوز سیلی خوردن تو را ضجه می‌زنند، تو نیستی و پاییز نبودنت، همه آسمانم را به آتش کشیده است.
من می‌دانم که شب از ازل به خاطر تو سیاه‌پوش است و باران، بغض شکسته عرشیان است بر داغ‌های بی‌کرانت.
آه! ای بانوی آب‌ها تو کیستی که موج‌ها دربرابر قامتت سرفرود آورده‌اند و درختان به احترامت ایستاده‌اند؟!



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  دوشنبه 90/2/5ساعت  6:49 عصر  به قلم سید 
      مهربونی()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کربلا..
    هیجده شمع خاموش...
    امامنا ...
    عاشقانه ای با معبود ...
    دلم پر درده ...
    درد دل
    نهایت بندگی ...
    اینجا برای از تو نوشـتن هوا کم است
    دل نوشته
    صدایم را می شنوی ؟!
    [عناوین آرشیوشده]